اولین آمپول
توی تجربیات شما از زندگی، آمپول ثبت نشده بود که دیروز شد. بعد از یه روز سخت که دچار ناراحتی گوارشی شده بودی، مجبور شدیم ببریمت دکتر و بهت آمپول بزنیم. بر خلاف میل باطنیم من مجبور شدم ببرمت چون بابا نیومد. ولی با اینکه خیلی ناراحت بودم از اینکه دیدم گریه نکردی خیلی هم متعجب و هم خوشحال شدم. روز سختی بود ولی خدا را شکر که با همون آمپول حالت بهتر شد. دوستت دارم😘😘😘
نویسنده :
مامان کوروش
11:02